شبکه افق - 9 بهمن 1399

ازحقوق "زن" تا حقوق "خانواده" -قسمت دوم - ( "مادر"، ستون خانه)

در جمع "مدیران گروههای معارف و اساتید درس دانش خانواده" _ به استقبال روز زن و بزرگداشت مادر _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

می‌فرماید مردی که به زنش خدمت می‌کند نوکری زنش را می‌کند مجاهد فی‌سبیل‌الله است. دارد نماز می‌خواند، دارد عبادت می‌کند. زنی که کلفتی شوهر و فرزندانش را می‌کند مجاهد فی‌سبیل‌الله است. یعنی از کار کردن برای همدیگر لذت ببرند و رنج نبرند. این راه اسلامی است. رنجی که برای به دنیا آوردن و بزرگ کردن کودک می‌کشند این را به حساب خدا بگذارند. بگوید خدایا این بنده‌ی توست و مقدر کرده‌ای که او در دامان ما و در این خانواده متولد بشود او یک انسان است و این می‌تواند خلیفه‌ الله باشد. بزرگ کردنش زحمت دارد و لذت هم دارد. از لذت‌های آن تشکر، و پای زحمت‌هایش هم می‌ایستیم چون زحمت‌هایی که برای این فرزندان می‌کشیم تو عبادت و جهاد تلقی می‌کنی. این را جهاد در راه خدا تلقی می‌کنی. آن وقت وقتی مرد می‌رود عرق‌ریزی می‌کند و دو شیفت کار می‌کند که خرجی خانواده و اجاره‌ی خانه و خرج همسر و بچه‌هایش را بیاورد این در واقع برای خودش کار می‌کند چون رشد معنوی می‌کند و به خدا نزدیک می‌شود. در حال جهاد است. می‌دانید در روایت عرق کارگر با خون شهید مقایسه شده است. عرق کسی که کار می‌کند با خون شهید مقایسه شده است. کسی که عرق می‌ریزد و زحمت می‌کشد و مشکلات را تحمل می‌کند تا از راه حلال و مشروع خانواده‌ی خود را تأمین بکند و لقمه را از حلقوم خانواده‌ی دیگری برای خانواده‌ی خودش در نیاورد و غصب نکند. چون زن و بچه‌ی او با زن و بچه‌ی تو چه فرقی دارد؟ مثلاً اگر بچه‌ی تو گریه بکند بد است و اگر بچه‌ی او از گرسنگی گریه بکند خوب است؟ بچه‌ی آن خانواده که من در یک معامله کلاه او را برمی‌دارم با بچه‌ی من چه فرقی می‌کند. انگار تو یک عروسکی را از جلوی بچه‌ی او برمی‌داری و جلوی بچه‌ی خودت می‌گذاری! معنی کلاهبرداری در بازار همین است. از سر سفره‌ی او غذاهای او برمی‌داری و بر سر سفره‌ی خودت دو برابر غذا می‌گذاری. کسی که می‌خواهد در هر معامله‌ای حتماً فقط سود کند ولو نامشروع باشد این است. حالا اگر پدر طرف در آمد هم عیبی ندارد. من سود بکنم. اسلام به مسئله‌ی معاش و معیشت و اقتصاد خانواده این‌طور نگاه می‌کند. به مسئله‌ی کار مرد، کار زن، کودک این‌طور نگاه می‌کند. همه‌ی این‌ها عبادت می‌شود. مثل نماز و مثل روزه است. حتی در روایت می‌گوید بداخلاقی همسر را تحمل کردن هم عبادت و جهاد در راه خدا است. یکی پیش پیامبر(ص) آمد و گفت آقا یک زن بداخلاقی دارم که مدام غر می‌زند. هر کاری من بکنم باز هم من بد هستم. یعنی یک بار از من تشکر نمی‌کند. یک بار به من نگفته که خوب کاری کرده‌ای. پیامبر(ص) فرمودند مقام تو خیلی بالاست. برای این که یک همچین زن بداخلاقی را داری تحمل می‌کنی. مقام تو خیلی بالاست. هر روزی که می‌گذرد تو ارتقا پیدا می‌کنی. تو می‌توانی این زن را یک اردنگی بزنی و بیرون بیندازی ولی این کار را نمی‌کنی. می‌توانی علیه او خشونت اعمال کنی ولی این کار را نمی‌کنی و او را تحمل می‌کنی. این‌ها ولایت الهی است. عکس این هم هست. در روایت داریم که زنی آمده و می‌گوید شوهر من بداخلاق است. آدم خوبی است و زحمت می‌کشد اما بد حرف می‌زند. پیامبر(ص) فرمودند اگر می‌توانی او را اصلاح کنی اصلاح کن و اگر نمی‌توانی او را تحمل کن. هر انسانی یک نقاط ضعفی دارد و یک نقاط قوتی دارد. نقاط ضعف او را به نقاط قوت او ببخش. اگر نمی‌توانی او را اصلاح کنی. بله، حالا اگر یک وقت به عسر و حرج رسید و یک زن و یا یک مردی دیگر نمی‌تواند اسلام با این که طلاق را بدترین چیز می‌داند جایز است. اگر مجبور شدی و در بیابان از گرسنگی می‌میری، گوشت حرامی هم می‌توانی بخوری که نمیری. ولی همین راه طلاق را نبسته است. برای این که خانواده‌هایی هستند که واقعاً به بن‌بست می‌رسند. یعنی واقعاً نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند و ببینند. راه را نبسته است. مسیحیت طلاق را حرام کرده است. البته مسیحیان این کار را کرده‌اند و حضرت مسیح این را نگفته است. الان نتیجه چه شده است؟ نتیجه این است که کسی دیگر ازدواج نمی‌کند که بعد نتواند طلاق بگیرد. ازدواج نمی‌کند. اسم آن را ازدواج سفید می‌گذارند. یعنی مرد و زن می‌گویند با هم زندگی می‌کنیم تا هر چند سالی که توافق داشته باشیم و بخواهیم و الان خیلی خانواده‌ها آن‌جا هستند که خانواده نیستند و ازدواج نکرده‌اند و دو، سه بچه هم دارند. با هم زندگی می‌کنند و به این معناست که زن و بچه‌ها می‌دانند که هر لحظه ممکن است شب که شد فردایش پدر برود. ازدواج سفید به این معنی است. یعنی بگوید تو با سه، چهار بچه بمان. من تا الان خوشم می‌آمد و از الان دیگر خوشم نمی‌آید می‌روم! ازدواج سفید به معنی ازدواج بدون تعهد حقوقی و اخلاقی است. یعنی ازدواج نیست. ممکن است بگویید آقا بعضی‌ها هستند که نمی‌توانند خانواده‌ی دائمی تشکیل بدهند. به هر دلیلی نمی‌تواند. آن هم راه حل دارد. راهش این نیست که تو ازدواجِ منهای حقوق و تعهد حقوقی و اخلاقی انجام بدهی که هیچ ضمانتی برای هیچ کس نیست. راه حل این است که ازدواج و خانواده‌ی موقت تشکیل بدهی. خانواده‌ی موقت تشکیل بده ولی حقوق و اخلاق باید رعایت بشود. چون خیلی‌ها هستند که می‌گویند ما نمی‌توانیم ازدواج بکنیم. شرایط و وضعیت من غیر طبیعی است. راه حل این که غیر طبیعی است چیست؟ راه حل این است که بگوید پس رابطه‌ی جنسی و عاطفی و طبیعی و رابطه با جنس مخالف کلاً ممنوع و تعطیل بشود؟ امکان ندارد. امکان ندارد یعنی مشکل است. انواع و اقسام بیماری‌های محرومیت‌های جنسی و محرومیت‌های عاطفی و عقده‌ها پیش می‌آید و همه‌ی این‌ها روی تو فشار می‌آورد و خودت را خرد می‌کند و بقیه را هم ناراحت می‌کنی. اکثر افرادی که مجرد هستند و ازدواج نمی‌کنند – نمی‌گویم همه‌شان – ولی اغلب، تعادل عاطفی ندارند و معمولاً حالات و روحیات عصبی شدید دارند. اما از آن طرف هم کسی که خانواده تشکیل می‌دهد اگر متعهدانه پای مسئولیت‌های خود نایستد، او هم عصبی می‌شود و دیوانه‌تر است. کسی هم که ازدواج می‌کند دیوانه و بلکه دیوانه‌تر می‌شود. انواع خشونت‌ها در خانواده، کتک در خانواده، قتل در خانواده، خیانت جنسی به همسر اتفاق می‌افتد. اسلام خیلی شفاف گفته اصل ازدواج دائمی تک‌همسری است. به عنوان این که هم منافع و حقوق شرعی شماست و هم به همدیگر خدمت کنید که این عبادت است. به همدیگر کمک کنید و همدیگر را تحمل کنید. اصلاً یک لذتی هم هست در این که تو برای یکی دیگر فداکاری می‌کنی. این هم یک لذتی است که لذت خودخواهی به پای این لذت نمی‌رسد. یعنی خانواده‌هایی که مرد و زن هر کدام فقط به فکر خودشان هستند بیشتر لذت می‌برند یا آن خانواده که در آن مرد و زن فقط به فکر خودشان نیستند و وقتی که می‌خواهد به تفریح هم برود به فکر همسرش است که بدون او آیا من به تفریح بروم؟ می‌چسبد؟ آیا بدون این غذا را بخورم؟ خود این لذتی که به دیگری بیندیشی بیشتر از لذت تک‌خوری است. حالا می‌گوید اگر به هر دلیلی نتوانستی ازدواج دائم داشته باشی و مشکلی داری باز راه حل آن این نیست که ازدواج نکنی یا به دنبال فساد جنسی و اخلاقی بروی. رابطه‌های نامشروع و رابطه‌های بی حساب و کتاب و رابطه‌های غیر اخلاقی و غیر عقلانی، رابطه‌های نامنظم، رابطه‌های بدون تعهد و بدون مسئولیت، رابطه‌ای که در آن هر مردی با هر زنی و هر زنی با هر مردی باشد، راه حل نیست و این هم به ضرر توست. به لحاظ روحی به ضرر توست. به لحاظ اقتصادی به ضرر توست. به لحاظ بهداشتی به ضرر توست. انواع بیماری‌ها را می‌گیری، به لحاظ عاطفی به ضرر توست و اصلاً عشق شکل نمی‌گیرد. مردی که می‌داند با زنی است که این زن با مردان متعدد است یا به عکس، رابطه‌ی عاشقانه‌ی عاطفی شکل نمی‌گیرد. به او به چشم یک وسیله نگاه می‌کند. به چشم یک کالا نگاه می‌کند و می‌گوید استفاده‌ی خودم را بکنم و بروم. یک آماری گرفته بودند. این دختر و پسرهایی که با هم دوست می‌شوند اغلب دختران در ذهن خود این را دارند که با آن پسر ازدواج کنند و در ذهن اغلب پسرها این است که حتماً با آن دختر ازدواج نکنند. یعنی دختر به چشم یک شوهر بالقوه به او نگاه می‌کند و بیشتر عاطفی نگاه می‌کند اما پسر بیشتر شهوتی نگاه می‌کند. اغلب این پسرها به دوست‌دخترهای خود به نگاه شهوت نگاه می‌کنند که چطور از این استفاده بکنم و لذت ببرم و بعد هم رهایش کنم! ولی دختر بیشتر به چشم عاطفی به دوست‌پسر خود نگاه می‌کند. حالا نه این که شهوت نباشد ولی عاطفه هم قوی است. او می‌خواهد با این ازدواج کند و اغلب به این امید با پسر دوست می‌شود. این‌ طرف با این برنامه با دختر دوست می‌شود که حتماً من با تو ازدواج نخواهم کرد. لذا می‌گوید حتی اگر می‌خواهید رابطه‌ی موقت هم داشته باشید آن هم باید نظم حقوقی و اخلاقی داشته باشد. ازدواج سفید یا دوست دختر و دوست پسر نباشد. تعریف کنید و بگویید هر دوی ما می‌خواهیم یک خانواده داشته باشیم اما یک خانواده‌ی موقت باشد. ما اصلاً نمی‌توانیم یا نمی‌توانیم یک خانواده تا مادام‌العمر داشته باشیم. می‌خواهیم مثلاً یک خانواده‌ی دو ساله داشته باشیم. می‌خواهیم یک خانواده‌ی 6 ماهه داشته باشیم. اسلام مانع این هم نشده است. منتها گفته نظام حقوقی و اخلاقی و تعهد متقابل خود را تعریف کنید. در این 6 ماه و در این 2 سال واقعاً زن و شوهر هستید. واقعاً خانواده هستید. به همدیگر به چشم وسیله و ابزار نباید نگاه بکنید. منتها خانواده به طور دائمی خوب است. دائمی خانواده می‌چسبد و شیرین است و نه موقت آن. می‌دانید ازدواج موقت یا ازدواج مجدد مثل پله‌های اضطراری است و در اسلام اصل نیست. هیچ کدام از این‌ها در اسلام توصیه نشده است. منتها ممنوع و حرام نشده است. با یک شرایطی اجازه دادند برای افرادی که چاره‌ی دیگری ندارند و مضطر هستند. یا یک نیاز یا یک مشکلی است و باید تأمین بشود. برای خوش‌گذرانی نیست. چون روایات داریم علیه مردان و زنانی که برای مزه مزه کردن‌های مختلف جنسی ازدواج موقت و مجدد می‌کنند. علیه این‌ها روایت داریم. این زن‌بارگی و مرد‌بارگی با ظاهر شرعی می‌شود. می‌دانید مثل این است که پله‌ی اضطراری گذاشته‌اند که اگر ساختمان آتش گرفت و درب بسته شد شما از این پله بروید. بعد یک کسی کلاً از این پله‌ها بالا و پایین برود. وضعیت ازدواج موقت و ازدواج مجدد چه برای زن و چه برای مرد این است. آن را گذاشتند که اگر ساختمان آتش گرفت، شما اگر یک راه درست و معقول و مشروعی برای فرار از این بن‌بست نگذاشته باشی، یعنی بگویی یا ازدواج دائم یا هیچ یا بدون ازدواج، یا ازدواج واحد یا هیچ! آن هیچ اتفاق نمی‌افتد بلکه همه‌ی آن اتفاق‌ها می‌افتد منتها به صورت نامشروع اتفاق می‌افتد. یعنی همان ضررهای ازدواج موقت و ازدواج مجدد را دارد و فوایدش را ندارد. چون تعهد در آن نیست. این‌ها خیلی نکات دقیق و مهمی است.

حالا چرا از چپ و راست، خانواده مورد هدف قرار می‌گیرد؟ کمونیست‌ها به یک شکل، از کمونیزم جنسی سخن می‌گفتند که خانواده و ازدواج یعنی چی؟ یعنی می‌گویید این زن متعلق به این مرد است و این مرد متعلق به این زن؟ مالکیت؟ کمونیست‌ها به این بهانه‌ها. کمونیزم جنسی همه زنان برای همه مردان هستند! خانواده چیست؟ خانواده هم بی‌خود است! خانواده هم یک ساختار غلطی است و درون آن مفاهیم سرمایه‌داری مالکیت در آن قرار دارد! یک خانواده داریم و آن دولت است! خیلی آن موقع‌ها رایج شد و تا همین الآن هم بعضی‌ها می‌گویند که اسم آن را دفاع از حقوق مادر یا زن می‌گذارند. می‌گویند می‌دانید چرا زن در مسائل حوزه اقتصاد کارهای اقتصادی و نظامی از مرد عقب‌تر است؟ برای این که زن گیر بچه است! باید بچه را به دنیا بیاورد، حمل کند، بعد او را شیر بدهد، نگهداری‌اش کند تا به یک جایی برساند؟ خب پس راه حل چیست؟ راه حل این است که اولاً تا می‌توانند بچه نیاورند، آن‌ها هم که بچه می‌آورند به محض این که بچه متولد شد تحویل دولت بدهند! مثل ماشین جوجه‌کشی بچه را به دنیا می‌آورد و به دنیا می‌دهد! اگر یک وقت هم تکنولوژی طوری شد که اصلاً احتیاج به زن برای تولد فرزند نباشد می‌دانید که سلول‌های بنیادین همین کار را می‌کند می‌تواند بدون احتیاج به پدر و مادر در آزمایشگاه بچه درست کند. حالا اگر یک زمانی هم این جریان رایج شد می‌گویند همین کار را می‌کنیم چرا ازدواج کنیم؟ چرا خانواده تشکیل بدهیم؟ یکی مسئله لذت سکس و شهوت است که آن اصلاً احتیاج به خانواده ندارد هر دختر و هر پسری می‌توانند با هر مرد و زنی بروند؛ یکی هم مسئله مسکن است چرا هر خانواده باید یک مسکن داشته باشد خرج آن هم زیاد است،‌ خوابگاه‌های وسیع دولتی بگذارید هم مصرف انرژی برق و آب و لباسشویی و خشکشویی و... همه کمتر می‌شود راحت‌تر و اقتصادی‌تر است. بچه را هم یا این‌ها به دنیا بیاورند یا اگر بعداً توانستیم در آزمایشگاه درست می‌کنیم و مثل جوجه‌کشی می‌رویم تحویل دولت می‌دهیم! دیدید جوچه‌ها را چطوری در یک ساختمان و سالن بزرگی می‌گذارند، بچه‌ها را می‌گذارند توی قفسه‌ها بزرگ شوند و آدم توی کارخانه‌ها می‌گذارند! آموزش بدهید تو این کار را یاد بگیر، تو این کار را یاد بگیر و... که قشنگ جامعه این‌طوری اداره شود. خب نگاه‌های چپ، کمونیستی و مارکسیستی به خانواده این‌گونه بود. نگاه راست سرمایه‌داری هم همین است. آن‌ها گفتند کمونیزم جنسی؛ این‌ها هم گفتند و می‌گویند لیبرالیزم جنسی، کمونیزم جنسی یعنی اشتراک جنسی، همه چیز برای همه است، همه زنان هم متعلق به همه مردان است. لیبرالیزم جنسی چه می‌گوید؟ لیبرالیزم جنسی آزادی جنسی است. آزاد، آزادی از خانواده، آزادی از مسئولیت، آزادی از مادری، آزادی از پدری، آزاد باشید. فرد مهم است نه خانواده.

ببینید بنیادین‌ترین واحد سیاسی فرد است، بنیادی‌ترین واحد اجتماعی خانواده است اگر بخواهد سیاست جنبه‌ی اصلی یک جامعه باشد یعنی فقط قدرت محوری باشد و سایر ابعاد جامعه به اخلاق، فرهنگ، عاطفه، محبت، به این‌ها فکر نشود، آن وقت به نظرتان بهترین برنامه برای این کار چیست؟ بهترین برنامه این است که مهم‌ترین و بنیادی‌ترین واحد جامعه که خانواده است فدای بنیادی‌ترین واحد سیاست که فرد است بشود. یعنی چه؟ یعنی خانواده باید متلاشی بشود. یعنی دولت‌ و حکومت‌ها در نظام چپ، کمپانی‌های سرمایه‌داری در نظام‌های راست و لیبرال می‌گویند ما با فرد، و او می‌گوید من با تک تک شما کار دارم، خانواده‌تان مزاحم است! او هم می‌گوید من با کل شما کار دارم، این وسط خانواده چیست؟ به یک معنا هم کمونیزم هم سرمایه‌داری با مفهوم خانواده درگیر شدند هرکدام به یک شکل و به یک دلیل. اخلاق سرمایه‌داری و فرهنگ سرمایه‌داری، ‌فرهنگ لذت، مصرف، خودمحوری، فردمحوری؛ طبیعی است که خانواده و تعهد خانوادگی این‌جا جایی ندارد. شما ببینید مسئولیت‌هایی که خداوند، اسلام و دین برای افراد خانواده مطرح می‌کند تأمین معاش کمترین آن است البته سخت است ولی مهم‌ترین آن نیست از آن مهم‌تر به لحاظ ارزش، تأمین اخلاق در خانواده، فرهنگ دینی درست در خانواده. خداوند می‌فرماید «...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا...» (حدید/ 6) می‌گوید مواظب باشید، مواظب خودتان و خانواده‌تان باشید که اهل آتش نشوید. این آیه یعنی چه؟ یعنی مسئولیت فرهنگی، دینی، تربیتی، اخلاقی، حقوقی علاوه بر مسئولیت اقتصادی در برابر خانواده. «...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا...» مواظب باشید، نگه دارید خودتان و خانواده‌تان را از آتش، یعنی هرکسی یک مسئولیت اصلی‌اش این است که مراقب باشد خودش و خانواده‌اش جهنمی نشوند این یک فرمان خداست. یعنی اگر جامعه هم دارد به یک سمت دیگر می‌رود تو در این قایق کوچک، اگر کشتی اجتماع هم دارد غرق می‌شود تو باید در این قایق کوچک خودت و خانواده‌ات را باید حفظ کنی. جامعه هم اگر دارد می‌گندد شما نگندید، تلاش‌تان را بکنید، ممکن است شکست بخورید، ممکن است شما شکست نخورید، کل آن اعضای خانواده صلاحیت این را و یا تمایل به نجات را نداشته باشد. چنانچه پسر نوح همین‌طور است! حضرت نوح(ع) که بشریت را نجات داده، حتی حیوانات را نجات داده، اما پسر خودش را نمی‌تواند نجات بدهد و این کوتاهی از طرف نوح نیست و آنجا که دارد غرق می‌شود آن‌جا می‌گوید خدایا تو همه را به دست من نجات دادی، پسرم؟ این عضو خانواده‌ام هست. خداوند می‌فرماید «لیسَ مِن أهلِک» نه جز خانواده‌ات نیست یعنی چه؟ یعنی درست است که خانواده مبنای طبیعی‌اش زاد و ولد است اما حقیقت خانواده یک حقیقت فرهنگی است. خانواده متعهد به اصول، اولاً‌ باید تلاش کنیم این اصول در خانواده خودمان برقرار باشد «...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا...» به لحاظ فرهنگی، اخلاقی و دینی مراقب خودت و خانواده‌ات باش. نگو همسرم، بچه‌ام به من چه مربوط است؟ اما از آن طرف تعصب خانوادگی نه. چون بهتر است در بهترین خانواده بدترین فرزند به دنیا بیاید، نه این که به دنیا بیاید بلکه به بدترین روش عمل کند. عکس آن هم هست، در بدترین محیط، در کاخ فرعون، بهترین زن، قرآن می‌فرماید این زنی که در کاخ فرعون است این الگویی برای همه زنان و مردان مؤمن است که فردا نگویید آقا شرایط این‌جوری بود! ما چاره‌ای نداشتیم! جبر اقتصاد! جبر جامعه! جبر تاریخ! جبر طبقه! جبر ژنتیک و وراثتی بود! جبر محیط بود! کدام جبر؟ چطوری است که از کاخ فرعون آن خانم بیرون می‌آید که جزو اولیای الهی است که خداوند می‌فرماید به این زن نگاه کنید و از او یاد بگیرید و در خانه‌ی نوح(ع) یک چنین پسری می‌آید و حضرت لوط(ع) خانم خودش، طرفدار باند همجنس‌بازهاست. زن حضرت لوط، قرآن می‌فرماید همسر لوط می‌رود به این همجنس‌بازها خبر می‌دهند که خانه‌ی ما دو – سه‌تا مهمان خوشگل آمده! این‌جوری می‌شود. جبر محیط جبر نیست. خداوند می‌خواهد بگوید انسان در هر محیطی ممکن است هرطوری بشود. اما در عین حال شما باید تلاش کنید «...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا...» تو باید مراقب خانواده‌ات و خودت باشی و خودتان را نجات بدهید. و حتی از آن طرف به حضرت نوح(ع) می‌فرماید که پسرت «لیس من أهلک» ایشان دیگر جزو خانواده شما نیست، تعصب خانوادگی ندارد. خداوند می‌فرماید... ما این همه از اصالت خانواده تعریف کردیم اما ما اصالت مطلق خانواده نداریم،‌ اصالت مطلق نیست لذا خداوند یکی از علائمی که می‌گذارد چه کسی مؤمن است چه کسی نیست؟ می‌فرماید حبّ خانواده، شوهر، زن، همسر، فامیل، همه یک ارزش عاطفی است اما حبّ آن‌ها نباید بر حبّ خدا بچربد. یعنی باید دوست‌شان داشته باشی، مؤمن باید همه را دوست داشته باشد، بخصوص خانواده و نزدیکانش را، اما نباید هیچ کس را بیش از خدا دوست داشته باشد. اگر کسی خودش و خانواده‌اش را از خدا بیشتر دوست داشته باشد یعنی حتی اگر مسیر باطل باشد بگوید بالاخره خانواده است و دنبال آن‌ها برود، قرآن می‌فرماید این‌ها مؤمن واقعی نیستند. می‌فهمی خانواده‌ات و یکی از نزدیکانت دارد خراب عمل می‌کند و خلاف توحید و عدل اسلام عمل می‌کند ولی می‌گویی چون بچه‌ام هست، چون برادر و خواهر و همسرم هست من دنبالش می‌روم و از او حمایت می‌کنم! آن‌جا قرآن فرمود اگر این‌ها «اَحبّ إلیکم و رسوله»، اگر خانواده برایتان از خدا و رسول دوست‌داشتنی‌تر و عزیزتر باشند این خلاف است. اما اگر در ذیل حّب خدا و در چارچوب حبّ رسول و مکتب، عاشق خانواده‌ات باشی این عبادت است. اگر در روایت می‌گوید اگر بچه به صورت پدر و مادرش با علاقه نگاه کند این مثل عبادت است یعنی برای آن بچه، برای آن فرزند و کودک، ثواب می‌نویسند اگر همین‌طور بایستد با محبت فقط پدر و مادرش را نگاه کند، از آن طرف دارد اگر مرد با محبّت و عشق پدر و مادرش را نگاه کند و به او بگوید «إنّی أحبّک» دوستت دارم، می‌فرماید این پاداش الهی دارد و برایش ثواب می‌نویسند. زنی که عاشق شوهرش باشد پاداش الهی دارد. پدر و مادری که عاشق بچه‌هایشان هستند نگاه می‌کنند به بچه‌هایشان لذت می‌برند این عبادت تلقی می‌شود. خدا شاهده این خیلی عجیب است یعنی دیانت را در نقطه مقابل عاطفه و محبّت قرار نمی‌دهد. منتهی می‌گوید این در راستا و طول آن و در همان چارچوب باشد ارزش‌شکن نباشد، حتی خداوند می‌فرماید کل بشریت یک خانواده‌اید. اصلاً مهم‌ترین استدلال برای وحدت بشری این است که همه بشریت یک خانواده‌اند فرزندان آدم و حوّا هستند. الآن تمام این 7 میلیارد انسان، سیاه و سفید و زردپوست و سرخپوست، هرچه که هستند همه این‌ها برادر و خواهرند. این خیلی حرف مهمی است. آخر یک وقت است شعار روشنفکری می‌دهید وحدت بشری، احترام به حقوق بشر، عشق به حقوق حیوانات، عشق به گیاهان، یک وقت این حرف‌ها را می‌زنید بعد از شما سؤال می‌کنند برای چی؟ برای چی بنده باید عاشق درختان باشم با این همه گرفتاری و مشکلات؟ عاشق حقوق زرّافه‌های آفریقا باشم؟! نگران باشم که یک انسانی الآن در آمریکای لاتین و در آفریقا دارد درد می‌کشد غذا ندارد بخورد، خب به من چه؟ ما اصلاً سر پیازیم ته پیازیم؟ با هزارتا مشکلات خودم بنشینم غصه او را بخورم؟ چه جوابی به او می‌دهید؟ جواب چپ: جبر تاریخ! عُلقه‌های طبقاتی و... آن یکی می‌گوید جبر ژنتیک و رابطه‌های ژنتیک، آن یکی می‌گوید فلان، حقوق بشر، دموکراسی! حالا بالاخره دموکراسی در رفته، حقوق بشر در رفته، حقوق حیوانات در رفته، به من چه که خودم را به زحمت بیندازم؟ اصلاً توضیحی نداری.

حالا بیایید توی منطق قرآن و منطق توحید، می‌گوید همه شما بندگان یک خدایید، همه شما برادر و خواهرید، فرزندان یک پدر و مادرید. همه شما یک سرنوشت دارید، رشد تو در خدمت به برادر و خواهرت هست، به خدا بخواهی نزدیک بشوی، بخواهی خوشبخت و سعادتمند شوی، بخواهی به بهشت بروی، مراقب حقوق گیاهان و حیوانات باش. امام امیرالمؤمنین(ع) دید دو نفر روی اسب دارند با همدیگر حرف می‌زنند فرمودند که صحبت‌تان طول می‌کشد یا تمام می‌شود؟ گفتند نه آقا، حالا حالا گعده ما ادامه دارد! فرمودند این حیوانات صندلی شما هستند؟ آن بالا چرا می‌نشینید با هم حرف می‌زنید؟ خب این حیوان خسته است. اگر می‌خواهید جایی بروید بروید، اگر می‌خواهید حرف بزنید چرا آن بالا می‌نشینید؟ پیامبر(ص) به اهل بیت(ع) می‌گویند اگر کسی مسافر است با اسبی یا شتری می‌آید وظیفه شرعی‌اش این است که وقتی می‌رسد اول به حقوق حیوان برسد، آب و غذا و استراحت، بعد سراغ آب و غذا و استراحت خودش برود. پیامبر(ص) آمدند دیدند چندتا اسب و شتر را بسته‌اند بار هم روی پشت‌شان هست، فرمودند این‌ها برای کیست؟ صاحب‌شان کجاست؟ راه طولانی الآن این‌ها آمدند که رسیدند و تا منزل بعدی چند روز راه است، صاحب این‌ها کجاست، دو ساعت است هر وقت من رفتم و آمدم دیدم هنوز این‌ها این‌جا هستند، گفتند رفته به خودش برسد، غذایی، حمامی، استراحتی، هتلی، مسافرخانه‌ای! فرمودند هر وقت صاحبش آمد از جانب من به او بگویید که فلانی گفت تو اهل جهنمی! بگویید رسول خدا اخطار کرد که تو جهنّمی هستی. این که آمد به او گفتند آقا کجا بودی؟ رسول‌الله آمدند گفتند تو جهنمی هستی! زود رفت پیش پیامبر(ص) و گفت آقا من چه کار کردم؟ فرمود حیوانی که نمی‌تواند از خودش دفاع کند نه زبانی دارد برای حرف زدن، نه می‌تواند خودش به خودش برسد چطوری دلت می‌آید که او را ببندی؟ گرسنه، تشنه، هنوز بار روی دوش اوست، نه آب، نه غذا، نه سایه، نه امکانات، ‌رفتی دنبال استراحت خودت؟ یعنی پیامبر اسلام می‌گویند اگر انسانی حقوق حیوان را، نه این که حیوان را اذیت کند و ظلم کند بلکه حقوق حیوان را رعایت نکند جهنمی است. توی بیابان مار هست دارد می‌رود ولی کاری ندارد، کاروان دارد رد می‌شود یک کسی بیاید این مار را بزند، امام(ع) می‌گویند که با او چه کار داری؟ گفتند آقا خطرناک است! گفت برای تو خطرناک است؟ تو که داری رد می‌شوی، آن هم که این‌جا نیست دارد می‌رود سمت خانه‌اش! فرمودند حتی حیوان موزی و خطرناک را اگر احتمال خطر برای خودتان یا دیگری نمی‌دهید کشتن او حرام است. می‌دانید شکار تفریحی در فقه ما حرام است؟ این شکارچی‌هایی که برای تفریح شکار می‌روند این حرام است این‌ها گناه است، فقط شکارچی‌ای که رزق او از این طریق است یعنی خانواده‌اش را مجبور است از این راه تأمین کند او حق دارد و آن هم با شرایطی، و الا شغل شکارچی از شغل‌های بسیار بد و مکروه است برای این که پرنده و یک حیوان جاندار را می‌کشید! اگر برای تفریح بکشید حرام است. می‌فرماید که وقتی که می‌خواهید گوسفند و حیوان را از طویله بیرون می‌کشید و جلوی او علف می‌گیرید یعنی اگر این را می‌خواهی بیا بیرون، فرمودند اگر توی ذهن تو این باشد که اگر بیرون آمد آن را بهش ندهی تو خائنی. یعنی فرمودند به حیوان هم وعده دروغ ندهید چون داری به او وعده می‌‌دهی. خب بله در این منطق، حقوق حیوان معنا دارد یعنی به حیوان هم فرمودند وعده دروغ ندهید. بله در این منطق حقوق حیوان معنا دارد. می‌گوید جلوی حیوان، حیوان دیگری را سر نبرید و نکشید می‌فهمد متوجه می‌شود. جلوی حیوان چاقو تیز نکن می‌فهمد، با چاقوی کُند که حیوان زجر بکشد حیوان را ذبح نکنید. می‌دانید راحت‌ترین مرگ برای حیوان همین مرگ ذبح اسلامی است که هم راحت‌ترین مرگ برای اوست و هم به لحاظ بهداشتی سالم‌ترین گوشت برای مصرف انسان است. می‌گوید تشنه نباشد، چاقو کُند نباشد که زجر بکشد، رو به قبله به این معنا که خدایا این را در راه تو ذبح می‌کنم چون ما انسانیم و مجبوریم و باید تغذیه کنیم، ساختار دنیا این‌طوری است این کار را می‌کنم و الا من نگاه حیوانی به این حیوان ندارم. حالا ببینید می‌خواهم بگویم وقتی این طوری شد خانواده که هیچی، حقوق زن، شوهر، فرزند، حقوق همسایه چقدر در روایات ما داریم که خانواده خودت نه، ‌خانواده‌ای که کنار خانواده تو دارد زندگی می‌کند، فرمودند این‌قدر برایش حقوق تعریف کردند که پیامبر(ص) فرمودند این‌قدر شب معراج از همسایه به من گفتند که من فکر کردم احتمالاً ارث به همسایه می‌رسد. یعنی نه فقط خانواده خودت، خانواده‌هایی هم که کنار خانواده تو دارند زندگی می‌کنند راجع حقوق آن‌ها هم باید بحث شود. خانواده حیوانات، خانواده‌های گیاهی، برای همه چیز حقوق تعریف کردند. از این طرف همان خانواده است که انسان و کودک را از فطرتش دور می‌کند. این روایت از پیامبر(ص) است که می‌فرماید انسان‌ها، کودکان همه توحیدی متولد می‌شوند. انسان راستگو متولد می‌شود، پاک متولد می‌شود. برخلاف تفکر کلیسا، کلیسای مسیحی می‌گوید همه گناهکار متولد می‌شوند باید غسل تعمید بدهی تا توبه بشود! هرکه انسان به دنیا می‌آید گناهکار به دنیا می‌آید این تفکر مسیحی کلیساست باید غسل تعمید بدهید. تفکر اسلامی و قرآنی عکس این است می‌گوید همه انسان‌ها و مسلمان به دنیا می‌آیند بعد کم‌کم محیط او را خراب می‌کند، خانواده خراب می‌کند، خودش هم بعداً که بزرگ می‌شود ضعف‌هایی نشان می‌دهد. فرمودند که هر مولود،‌ هر کودک و انسانی که متولد می‌شود «مولودٌ علی فطره» بر اساس فطرت الهی متولد می‌شود. یعنی پاک، راستگو، خداباور، البته در همان سطح خودش نه نظری و تئوریک؛ فطری. حتی «أبواه یُحَودانه و ینصرانه»، بعد پدر و مادر و خانواده است که شروع می‌کند کم‌کم این بچه را فرقه‌ای، مذهب، یهودی، مسیحی، تربیت می‌کنند، تربیت غلط می‌کنند از مسیر خارج می‌شود، تربیت ضد فطری، آغاز انحراف از خانواده است و بنابراین انهدام واحد اجتماعی یعنی خانواده،‌ تغییر مفهوم خانواده از طریق جعل مصداق برای خانواده، دیدید این‌ها اخیراً تحت تعبیر دفاع از حقوق حیوانات و دفاع از حقوق همجنس‌بازان دارند می‌گویند که خانواده فقط یک مرد و زن و فرزندان‌شان نیستند خانواده می‌تواند مرکب باشد از یک انسان و یک حیوان، و لذا ازدواج انسان با حیوان الآن شروع شده و دارد ثبت می‌شود! الآن شما در اینترنت بزنید ببینید مثلاً یک خانم با یک الاغ نر ازدواج کرده، خر را لباس داماد پوشانده و خانم هم لباس عروس پوشیده، عکس آن هم هست! یک آقایی با یک حیوان ماده با سگ ازدواج کرده، با خوک ازدواج کرده است. الآن دارند تحت عنوان حقوق بشر این بحث را می‌کنند که آقا خانواده، خانواده است خانواده باید دو طرف داشته باشد بچه هم بود که چه بهتر، حالا بچه می‌تواند نوزاد انسان باشد می‌تواند کُره الاغ باشد. یک مرد با یک سگ، بچه‌شان توله‌سگ، این یک خانواده است! حالا این‌ها چطوری بچه‌شان می‌شود کاری ندارم می‌خواهم بگویم بچه‌ای که آن سگ دارد می‌آورد بچه او را به فرزندی و کودکی قبول می‌کند! پدرخوانده او می‌شود و همسر او، خب این کارها دارد می‌شود، بعد گفتند همجنس با همجنس هم می‌توانند یک خانواده بشوند الآن دارد خانواده‌هایی در همین حد تشکیل می‌شود که دو طرف زن هستند، دو طرف مرد هستند می‌روند محضر عقد می‌خوانند! در کلیسا می‌روند کشیش برایشان عقد می‌خواند! این‌قدر بشر منحط می‌شود، اصلاً عقل او کار نمی‌کند که خانواده برای چیست؟ مرد و زن بودن برای چیست؟ تولید مثل برای چیست؟ اصلاً این‌ها را دیگر نمی‌فهمند. از اشمئزازترین کارها لذت می‌برند. دیدید این کرم‌هایی که توی مدفوع، توی لجن هستند این‌ها دارند آن‌جا زندگی می‌کنند عوالمی دارند لذت می‌برد اگر یک کسی کرم را از توی خاک و زباله با انبر بردارد و یک گوشه‌ای بگذارد دوباره سریع خودش را به همان‌جا می‌رساند از آن‌ها لذت می‌برد. انسانی که فطرتش را زیر پا می‌گذارد و دیگر الفبای اخلاق و مسائل عقلی حتی معقولات سرش نمی‌شئود از این کارها لذت می‌برد و می‌گوید این‌ها جزو حقوق است. حمله به خانواده، این که عرض کردم پروژه نفوذ، یک پروژه‌های خطرناک و مختلفی علیه خانواده است به سرعت دارد فیلم‌ها حتی انیمیشن و کارتون برای این بچه‌ها تولید می‌شود در اینترنت، در سی.دی.ها از کودکی به بچه یاد می‌دهند که اصلاً خانواده چیست! حریم جنسی یعنی چی؟

یکی از حضار: ببخشید ازدواج با اشیاء هم باب شده است با ربات.

استاد: راست می‌گویند الآن که گفتند ربات یادم آمد ازدواج با ربات یا عروسک، عکس‌های همه این‌ها در اینترنت هست عروسک زن برای مرد، عروسک مرد برای زن که روابط جنسی با آن داشته باشند و 4 – 5 کلمه عاشقانه هم بگوید، این‌قدر محرومیت از عشق که ضبط بکنند صدا را بگذارند در یک شیئی که آن شیء به یک کسی بگوید من تو را دوست دارم! صادقانه بگوید دوستت دارم نه کلاهبرداری! می‌گوید این دیگر دروغ نمی‌گوید ولو کسی توی این نیست ولی این هم نمی‌تواند راست بگوید و هم نمی‌تواند دروغ بگوید پس دروغ هم لااقل نمی‌گوید. به قول ایشان ازدواج با اشیاء. یعنی انسان وقتی رو به انحطاط رفت دیگر ته ندارد، یک کاری می‌کند که در شرایط عادی خودت باور نمی‌کنی که اصلاً در شرایط عادی می‌شود کسی این کارها را بکند؟

خب من می‌خواستم همین نکات را خدمت شما عرض کنم، فقط دوتا کُد خدمت‌تان آوردم برای شما عرض کنم و عرضم را ختم کنم. یکی این که غرب و شرق، چپ و راست با مفاهیمی از جمله مفاهیم خانواده برخورد دیکتاتورمآبانه و غیر طبیعی کردند طبیعت را می‌خواستند به ضد طبیعت تبدیل کنند و یک امر غیر طبیعی را طبیعی جلوه بدهند و بعد با تربیت‌های غلط در خانواده، مدرسه، رسانه، این کارها را کردند! الآن توی مدارس حتی دبستان ابتدایی گاهی، چون دختر در دبستان بلوغ جنسی پیدا می‌کند حتی توی دبستان‌ها تحت عنوان این که می‌خواهیم آموزش بدهیم ایدز نگیرند، بهداشت و... مسائل جنسی که خیلی از آن‌ها برای کودک مطرح نیست تحت عنوان آموزش آن‌ها را از همان اول، از فطرت و طبیعت انسانی خودشان خارج‌شان کنند چون خودشان خراب‌اند بچه‌ها را هم از کوچکی همین‌طور. هر دو نظام‌های انحصارطلبی بودند و هستند که در تمام جنبه‌های زندگی شخصی، اجتماعی دخالت کردند، حتی خانواده را کنترل بکنند و عملاً هیچ آزادی و خودمختاری حتی درون خانواده‌ها اجازه ندهند بماند چون خانواده، دولت لیبرال با فرد سر و کار دارد دولت سوسیالیست هم با کل جامعه سروکار دارد برای هر دویشان خانواده مزاحم است! چون خانواده حائل بین فرد و دولت می‌شود در نظام لیبرال و حائل بین دولت و نیروی کار می‌شود در نظام کارگری چپ، که سقوط کرد تمام شد ولی به هرحال هنوز حرف‌هایش هست. جنگ اعلام شده و اعلام نشده، حتی گاهی جنگ خواسته یا ناخواسته، گروه‌های کوچک اما قوی و صاحب نفوذ، صاحب ثروت و رسانه در این کشورها علیه این مهمترین نهاد اجتماعی راه افتاده و حتی علیه خانواده برای تضعیف خانواده چقدر مشاور دارند و مشورت می‌دهند. یک عالمه نهادهای اجتماعی تحت عنوان نهاد مشاور خانواده هست که تقریباً 80 درصد راه‌حل‌ها و پیشنهادهایشان به سمت حذف خانواده می‌رود. مثلاً زن و شوهر آمدند می‌گویند این مشکل را با هم داریم عوض این که این مشکل را کمک کنند حل شود و خانواده ادامه پیدا کند در 80 درصد توصیه‌ها به این سمت است که تو باید مواظب کارهای خودت باشی، پسش بزن! به او می‌گویند تو مواظب حقوقت باش، 80 درصد دارد خانواده را به این سمت می‌برد که خانواده را تعطیل کن! به اسم رایزنی و مشاوره، ضد خانواده هستند. به بچه‌ها از کودکی آموزش – البته روشنفکرانه – نه این که بنشین بچه خانواده بد است بابات بد است، مامانت بد است، این‌طوری نه؛ خیلی هوشمندانه آموزش ضد خانواده می‌دهند که اصلاً ما چه نیازی به خانواده داریم؟ چرا برای مرد، زن، کودک، چرا برای خودمان مسئولیت تعریف کنیم ما فقط برای خودمان حقوق تعریف می‌کنیم، حقوق بشر داریم، مسئولیت بشر مطرح نیست حتی خانواده به عنوان نماد ستم، به عنوان مظهر شرّ، خانواده به عنوان مظهر زندان، زندان زن، زندان مرد، زندان کودک، این‌طوری تلقی و تعریف شود. بعضی از حکومت‌ها و دولت‌ها سوبسید می‌دهند نیم قرن سوبسید دادند برای فروپاشی خانواده، حالا الآن رسیدند به یک مشکلی که الآن دارد جمعیت‌شان تمام می‌شود! الآن که دوباره عکس آن دارند بعضی از دولت‌های لیبرال پول میدهند و می‌گویند سوبسید می‌دهیم بچه به دنیا بیاورید! شما بچه به دنیا بیاورید 6 ماه نگهش دارید ما این‌قدر به شما پول می‌دهیم و بعد هم تحویل دولت بدهید چون داریم تمام می‌شویم، پیر شدیم تمام شد! الآن مهاجرین دارند از ما بیشتر می‌شوند. الآن شما می‌دانید در دانمارک، در لندن، هم کپنهاک، هم در لندن، حتی در پاریس و شهرهای مختلفی تعداد بچه‌هایی که مسلمان هستند و اسم‌شان اسم مسلمانی است و دارند به دنیا می‌آیند تعدادشان از بچه‌هایی که اسم‌های اروپایی یا مسیحی و غربی دارد بیشتر دارد می‌شود و شده است. همین چند وقت‌ها پیش‌ها دیدم از لندن تا کپنهاک بیشترین نامی که بچه‌های به دنیا آمده دارند نام محمد است! حالا دیدند جامعه‌شان دارد تمام می‌شود می‌دانید اگر این روند جمعیت که این‌ها بچه نمی‌آورند و مسلمان‌هایی که ساکن آن‌جا هستند بچه می‌آورند ادامه پیدا کنند تا 40- 50 سال دیگر، فرانسه و آلمان و... همه کشورهای اسلامی می‌شوند یعنی اکثریت مردم مسلمان می‌شوند. سیر جمعیت دارد این‌طوری می‌شود. حالا از ترس یک مرتبه دیدند که اخلاق و خانواده و مذهب را زدند اما حالا دارند آدم کم می‌آورند و دارند آب می‌روند. حالا شروع کردند سوبسید که نه بچه بیاورید که ما داریم اقلیت می‌شویم. در عین حال حتی هنوز هم بعضی از این کشورها... یکی از دوستان ما کانادا زندگی می‌کرد درس می‌خواند و استاد دانشگاه بود می‌گفت در کانادا خانواده‌ای که ازدواج می‌کند و بچه می‌آورد باید خیلی بیشتر مالیات بدهد تا کسی که ازدواج نمی‌کند و روابط چیزی دارد، خب این یعنی چی؟ یعنی دولت دارد تخفیف مالیات می‌دهد برای کسی که خانواده ندارد و فشار مالیاتی برای کسی که خانواده دارد، یعنی سوبسید دادن علیه خانواده و مالیات گرفتن از این، می‌گفت این عادی است و انواع گروه‌های سیاسی تندرو در خیلی از کشورها هست که از یارانه‌های دولتی استفاده می‌کنند و صریح هم می‌گویند که هدف ما این است که خانواده سنتی را از بین ببریم چون خانواده سنتی ضد حقوق بشر است! از آن طرف هم البته NGOها وجریان‌های خانواده‌محور در این کشورها دارد بوجود می‌آید که محکم از خانواده دفاع می‌کنند که البته این‌ها اقلیت هستند. کاری ندارند. این یک سند.

سند دوم و آخر هم این که، این‌ها با شعار سیاست‌های عمومی و مهندسی اجتماعی در حدی پیش رفتند گفتند اصلاً اصول اخلاقی را هم دولت دموکرات باید تعیین کند. این "هابس" که از پدران فلسفه سیاسی مدرن غرب است است صریح تحت عنوان «وبیاتان» می‌گفت دولت مدرن، دولت مطلقه، اژدها نه فقط برای جامعه تصمیم سیاسی اجتماعی و اقتصادی می‌گیرد، برای جامعه تصمیم اخلاقی می‌گیرد یعنی به جای دین است! دولت نباید دینی باشد اما خود دولت دین است! یعنی خود دولت هر وقت بخواهد و می‌تواند تعریف اخلاق را جابجا کند! معنی دولت مدرن این است. جامعه تعریفش چیست؟ جامعه خوب؟ جامعه بد؟ خانواده خوب است یا بد است؟ چه نوع خانواده‌ای؟ همه این‌ها را طبق این تعریف به اصطلاح دولت مدرن، دولت باید تعریف کند اگر چپ است تعریف چپ و اگر راست است تعریف راست، و تفاوت‌های بسیاری که بین افراد و خانواده‌ها وجود دارد همه این تفاوت‌ها باید از بین برود و همه تبدیل بشوند به کلیشه‌های دولت سرمایه‌داری یا دولت کمونیستی و خانواده که موتور مولد ارزش‌ها در خانواده‌ها و در بین نسل‌های بعد است که ارزش‌ها و اخلاق از توی خانواده دارد منتقل می‌شود اگر خوب، اگر بد، باید اگر می‌خواهید یک نظم اجتماعی دیگری را از آن جامعه چه چپ چه راست حاکم کنید باید خانواده درهم بشکند. چپ‌ها می‌گفتند خانواده از مظاهر نظام فئودالی و از بقایای برده‌داری است در نظام اشتراکی ما خانواده نداریم همه باید کار کنند به اندازه‌ای که می‌توانند همه هم باید بخورند به اندازه مساوی، و این که این ساختمان این‌جا خانه ماست و ما یک خانواده‌ایم، این محل کارمان است و این هم بچه‌هایمان هستند این چیزها معنی ندارد، این‌ها ضد حقوق بشر با تعریف کمونیستی شد. با تعریف لیبرال و سرمایه‌داری و غربی هم خانواده ارتجاعی شد،‌خانواده یک مقولة کاملاً سنتی است و حتی وقتی از دولت رفاه بحث کردند که نوع اشتراکیت و مساوی‌طلبی در ذیل سرمایه‌داری بود خانواده اصلاً دیده نشد بلکه متلاشی شدن آن برنامه‌ریزی شد. جوهر دولت سرمایه‌داری و منطق آن و حاصل آن شد تسخیر همه ابعاد زندگی خصوصی آدم‌ها و از جمله سنگر خانواده و متلاشی کردن آن، سرمایه‌داری به نحو پیچیده همان کاری را کرد هوشمندانه‌تر با شعار آزادی و دموکراسی و حقوق بشر همان کاری را کرد که دولت مارکسیستی آهنین، علنی و صریح و خلاصه خرکی شعارش را می‌داد و عمل می‌کرد و اتفاقاً نظام سرمایه‌داری موفق‌تر از کمونیست‌ها در فروپاشی خانواده عمل کرد. چون همه نوع علقه و حفظ فداکاری و احساس مسئولیت در برابر دیگری را منتفی کرد. ریشه اخلاق را زد. کمونیست‌ها بالاخره از یک اخلاق ولو اخلاق مادی حرف می‌زدند صحبت از برابری می‌کردند می‌گفتند ما با مالکیت خصوصی مخالفیم چون ضد برابری است. حالا این که در عمل نابرابری‌های نهادینه شده ایجاد کردند ملت‌ها را فقیر و بدبخت کردند آن یک بحث دیگری است، به لحاظ ماتریالیستی و رابطه‌اش با دین و ایمان هم بحثی الآن نداریم، ولی حاصل کار آن جوامع فروپاشیده بدبخت فقیر افسرده شد. و نظام سرمایه‌داری از اساس گفت اخلاق را رها کن، ‌اصالت لذت! از هرچی کیف می‌کنی برو آن کار را بکن، خودت را فدای خانواده نکن، فدای جامعه نکن،‌ خودت را فدای خدا، فدای حق، فدای اخلاق، فدای هیچ چیز نکن، همه چیز فدای سر تو، همه چیز باید فدای تو بشود. اصالت من، این‌ها به یک نحو پیچیده‌تری است. تمام ابعاد زندگی بشر را کنترل کردند به این شکل و جامعه را به سمت اهداف معین نظام سرمایه‌داری که طراحی کرده بودند پیش بردند. شهروندان به اسم این که شهروند و فرد آزاد هستیم بدون خانواده و بدون حمایت اخلاقی و حقوقی زیر دست کمپانی‌های سرمایه‌داری رها شدند. حالا این تعبیری که دارم عرض می‌کنم عین تعبیری که خودش نوشتند می‌گوید که شهروندان همیشه تلاش می‌کردند بوسیله قواعد سیاسی یا ابزارهایی که قدرت حکومت‌ها را محدود کند خودشان را در برابر کنترل افراطی دولت‌ها حفظ کنند اما در برابر دولت‌های سرمایه‌داری نتوانستند؛ با این که نظام سرمایه‌داری ظاهراً شعار ضد دولتی می‌داد می‌گفت دولت کوچک، منظورش این بودکه دولتی ناظر بر سرمایه‌داران نباید باشد و الا دولت سرمایه‌داران باید باشد و لذا تحت عنوان این که آزادی از دولت، دولت غیر سرمایه‌داری نفی و حذف می‌شود، دولت سرمایه‌داری و دولت سرمایه‌داران بر سر کار می‌آید یعنی دولتمردان همان سرمایه‌داران هستند یا آدمک که سرمایه‌داران هستند بنابراین کنترل دولتی بسیار شدیدتری توسط نظام سرمایه‌داری بوجود آمد، کنترل بر مسکن،‌ مدارس، کشاورزی، پزشکی، کنترل بازار انرژی، کنترل زبان مردم، لباس مردم، آداب و رسوم اجتماعی، از طریق مالیات‌های خاص، کنترل منابع، کنترل خلاقیت‌ها، کنترل حقوق بخش خصوصی با مالیات‌ها با مدیریت نیروی کار بچه‌ها بروند مهدکودک،‌ همه باید بروند، پدر و مادر هر دو باید بیایند برای کمپانی‌های سرمایه‌داری کار کنند، بچه‌تان را هم مهدکودک بفرستید، آنجا را هم فقط به آن اقتصادی نگاه می‌کنیم بهانه‌اش این است که ما فقط می‌خواهیم مالیات بگیریم، برابری در جامعه ایجاد کنیم در حالی که در جوامع سرمایه‌داری، با این که در بعضی از این‌ها – نه همه‌شان – اغلب مردم یا همه مردم بیمه تأمین اجتماعی می‌شوند اما بیش از 70 درصد بودجه جامعه صرف 20 درصد طبقات مرفه می‌شود. 30 درصد صرف بقیه می‌شود، با این که ظاهرش بیمه‌ها همه برابری و همه تأمین باشند. پس هم سوسیالیست‌ها به یک نحوی شعار برابری دادند و هم لیبرال سرمایه‌داری با استناد به خردگرایی و ناسیونالیسزم به اصطلاح قرن 18 که ما با خرد سرمایه‌داری دنیامحور به تنهایی همه مسائل را حل می‌کنیم، جامعه را مهندسی می‌کنیم، چپ‌ها جامعه را به یک شکل مهندسی کردند، راست‌ها به یک شکل دیگر، نظام سرمایه‌داری جامعه را مهندسی کردند، این به اسم دفاع از مفهوم شهروندی، او به اسم دفاع از کارگر، هر دو صدمات مشترکی به جامعه بشری و جامعه جهانی زدند از جمله اول هم به جوامع خودشان. یکی از این صدمات این بود که هر دو فرش را از زیر پای خانواده کشیدند. البته این حرف به این معنا نیست که در جامعه ما یا جوامع مسلمان، حقوق و وظایف همه درست تعریف شده، خانواده اسلامی دارد مدیریت می‌شود نه. ما مشکلات هم مفهومی هم مصداقی زیاد داریم اما وقتی ما راه حل‌های اسلامی را با راه حل‌های چپ و راست مقایسه می‌کنیم این نکاتی که عرض کردم مربوط به مقایسه این راه حل‌هاست نه مقایسه ما با آن‌ها! ما هزاران مشکل دیگر هم داریم باید حل کنیم و باید آن‌ها را اصلاح کنیم.

ببخشید وقت‌تان را گرفتم. امیدوارم که توانسته باشم به یکی از این محورهای خطرناک نفوذ و نفوذپذیری در جامعه که دارد به جامعه خیلی صدمه می‌زند، حالا یادتان باشد صدمات این را 10- 20 سال دیگر نسل بعد از ما بیشتر می‌فهمد، چون نسل ما هنوز مفهوم طلاق بین پدر و مادرها را خیلی ندیده بودند، توی کل فامیل‌ها یکی دوتا طلاق بود آن هم مخفی می‌کردند خجالت می‌کشیدند، ولی الآن در اغلب فامیل‌ها، فامیل‌های خودتان را نگاه کنید می‌بینید 5- 6 تا هست. خجالت هم نمی‌کشند خیلی راحت و صریح هستند. حالا می‌دانید چوب این‌ها را کی می‌خورد؟ بچه‌های ما و شما،‌ نسل بعد. این‌ها مشکلاتی است که پیش می‌آید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha